انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود
دست دلم می لرزد
اما به خواجه میسپارم تا نا امید رو از دلم نگیره
دلم میخواد همیشه بگوید
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم نخور …
اشک جسد...برچسب : غم نخور دوباره باران ميشود,غم مخور,غم نخوردن,غم نخور عزیزم,غم مخور دنیا دو روزه,غم نخور هم روزگارم,مخور غم گذشته,مخور غم گذشته گذشته ها گذشته,مخور غم گذشته گذشته برنگشته,غم فردا نخوریم, نویسنده : ashkeejasada بازدید : 57