باید رفت...

ساخت وبلاگ

دلم میخاد خودمو جمع کنم و برم کجاش و نمیدونم ،فقط میدونم باید تنها برم احساس میکنم شدم آیینه ی دق مادرم ،همیشه بقیه مواظبم هستن که حالم بد نشه ،تا نفسهام یه کم کند و تند میشه داداشم میگه بریم بیمارستان ،احساس میکنم مایه ی رنج شدم ،باید برم

اشک جسد...
ما را در سایت اشک جسد دنبال می کنید

برچسب : باید رفت,باید رفت از اینجا,باید رفت شعر,باید رفت از این دیار,باید رفت زیر باران,باید رفت تا,باید رفت از این شهر,باید رفت میعاد خراسانی,بايد رفت ميعاد خراساني,بايد رفت از اينجا, نویسنده : ashkeejasada بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 3:41